معلم نخبه شهرستان
معلم مهربانی که دانشآموزش را بخشید
معلم نخبه شهرستان در گفتگو با سرخه آنلاین: دبیر ادبیات و زبان فارسی شهرستان سرخه در خاطراتش از لطف خداوند و بازگشت یکی از دانش آموزانش به آغوش خانواده میگوید. دکتر محمدرضا اسلامی دبیر ادبیات و زبان فارسی شهرستان سرخه در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری «سرخه آنلاین» گفت: به قول یکی از بزرگان، معلمی
معلم نخبه شهرستان در گفتگو با سرخه آنلاین:
دبیر ادبیات و زبان فارسی شهرستان سرخه در خاطراتش از لطف خداوند و بازگشت یکی از دانش آموزانش به آغوش خانواده میگوید.
دکتر محمدرضا اسلامی دبیر ادبیات و زبان فارسی شهرستان سرخه در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری «سرخه آنلاین» گفت:
به قول یکی از بزرگان، معلمی دلبری و دلنشینی است. یکی از صاحب نظران هم میگوید تنها شغلی که نیاز به استعداد ویژه دارد شغل معلمی است.
در این دو جمله هر کدام به نوعی به زیباییها و دشواریهای شغل معلمی اشاره شده است. حقیر گرچه ویژگیهای مطرح شده در این دو جمله را ندارم توفیق داشتم بیش از ۳۰ سال در کسوت معلمی باشم و اگر لیاقت نداشتم هم سعی کردم ادای معلمها رو در بیاورم، امیدوارم در فرصتهایی که پیش رو دارم بتوانم خودم رو به قلههای این شغل شریف نزدیک کنم.
برپایی کلاس کنکور برای دانش آموزان
سالها پیش در دبیرستان شهر ما دو کلاس دوازدهم در رشته علوم انسانی و ریاضی فیزیک داشتیم که با توجه به اینکه در شهر ما کلاس کنکور برگزار نمیشد با درخواست بچهها تصمیم گرفتم برای دانش آموزان متقاضی کلاس کنکور برگزار کنم. به طور هفتگی به بچهها برنامه میدادم و آخر هفته در یک مجموعه فرهنگی جمع میشدیم و از بچهها گزارش میگرفتم و از آنها میخواستم که عملکرد هفتگی شان را ارائه بدهند. تمرین تست هم همان جا انجام میدادیم. همچنین آزمونهایی از آنها میگرفتم. این کار هفتهها ادامه داشت.
تجربه تلخی که پایانش شیرین بود.
در این بین متوجه شدم یکی از دانشآموزانی که در دوره شرکت میکرد کدورتی از من دارد، دلیلش را نمیدانستم. ظاهراً در شیوه تعامل من احساس کرده بود که به ایشان اعتنایی ندارم یا اگر برنامهای به او میدهم خیلی دلی و مناسب نیست یا مایه نمیگذارم.البته برای من فرقی نمیکرد، همه دانش آموز بودند و تک تک آنها را دوست داشتم علاقمند بودم که آینده روشن و موفقی داشته باشند.
این دوست دانش آموز به مرور بدبینیاش نسبت به من بیشتر میشد. کار به جایی رسید که در حین تحصیل با من قهر کرد. سعی کردم به واسطه دوستان نزدیکش این سوء تفاهم را برطرف کنم اما متاسفانه تلاشهای من به جایی نرسید. بعد از چند وقت شنیدم ترک تحصیل کرده. با من که ارتباط نداشت فقط از دوستاش میشنیدم که ترک تحصیل کرده و از شهرمان رفته.
حدود یک سال یک سال و نیم گذشت. عصر یک روز زنگ زد به من و گفت با شما کار دارم. خیلی برایم عجیب بود حالا کسی که با من قهر کرده بود، تندی کرده بود، پیغام پسغام فرستاده بود، الان چه شده که میگوید کار دارم. جایی قرار گذاشتیم و رفتیم که باهم صحبت کنیم. خواستم ببینم که چی شده برگشته. وقتی نشستیم روبروی هم در چشمانش که نگاه کردم اشک توی چشمانش جمع شد و شروع به گریه کرد. دقایقی این گریه کردنها طول کشید. سعی کردم که به آرامش کنم. بعد از اینکه آرام شد تعریف کرد که بعد از کدورتی که بین من و شما پیش آمد و بعد از بداخلاقیهایی که کردم، زندگیم به هم ریخت. ترک تحصیل کردم حتی از خانواده جدا شدم و از خانه فرار کردم. با کسانی که خیلی اهل مرام ایمانی و اخلاقی نبودند رفیق شدم و تجربههای تلخی در زندگی پیش آمد.
بعد از چند وقت هوشیار شدم و فکر کردم که چه اتفاقی باعث شد من به این جا برسم. دریافتم این بود، ظلمی که به شما، به عنوان معلم خودم کردهام باعث شده که زندگی من متلاطم شود و این تجربههای تلخ را به همراه داشته باشد. اکنون برای عذرخواهی آمدهام و تصمیم دارم به مسیر صمیمیت و دوستی با شما بازگردم.
آن دانش آموز اکنون به عنوان یکی از دوستان صمیمی من است. تحصیلات عالیه دارد و در کارش بسیار موفق است. حتی در موارد مختلف از زندگی اش با من تماس می گیرد و مشورت میکند. خداوند او را مثل یک فرزند که به خانوادش برمی گردد، به من برگرداند و از این بابت خدا را سپاس میگویم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰